در این مدت واکنش های جامعه کوهنوردی و خصوصا باشگاه کوهنوردی و اسکی دماوند در برخورد با این حادثه و خصوصا در برخورد با خانواده های قربانیان می توانست مسیر پیگیری مطالبات ایشان را درجهت بهتری هدایت کند.
تا جایی که باشگاه کوهنوردی و اسکی دماوند با سایت مستقل خود بجای درج خبر حکم نهایی صادره در زمان مناسب خود باید شاهد خبررسانی از سایت دیگری(باشگاه اسپیلت) غیر از این باشگاه باشیم. در خبر درج شده نیز بجای یکی دانستن تمامی قربانیان این حادثه(همگی از یک جامعه کوهنوردی بودند) تعداد قربانیان را 7 نفر درج کرده و پس از 5 سال هنوز نمی دانند این حادثه 8 قربانی از جامعه کوهنوردی داشته است.
بنا بر پبام ارسالی از سوی «باشگاه اسپبلت» مطلع شدیم؛ در خصوص این رأی روز چهارشنبه ۱۳۹۳٫۱۲٫۱۳ جلسهای در جهت هماندیشی عواقب این رأی به دعوت «باشگاه دماوند» و با حضور چندتن از نمایندگان باشگاهها و گروههای کوهنوردی و همچنین پدر یکی از جانباختگان حادثه در محل آن باشگاه تشکیل شده است و هرکدام از حضار مطالبی را عنوان نمودهاند ... در این جلسه متنی نیز توسط مسئول «باشگاه اسپیلت» قرائت شده است ... این متن را بخوانید در: سایت باشگاه کوهنوردی و سنگنوردی اسپیلت
کوهنوردی هم مانند هر ورزش دیگری دارای قوانین ، اصول و بنیانهای آموزشی خاص خود میباشد. قوانین، اصول و بنیانهایی که امروزه _ و بیش از هر زمان دیگری_ با شاخههای مختلف علوم پیوند یافته و نقش حیاتی آن در انجام هر گونه فعالیت و برنامه موفق و ایمن در این ورزش، واقعیتی غیر قابل انکار به شمار میرود. نگاهی گذرا به پارهای حوادث تراژیک و مرگبار در کوهنوردی ایران به روشنی گواه بیاعتنائی و عدم توجه جدی سازمان دهندهگان و سرپرستان و شرکتکنندهگان در برنامههای کوه به این قوانین، اصول و بنیانهای علمی و آموزشی میباشد. بعد از حادثهی سیل درهی اندرسم در تابستان سال 84 و مرگ یازده تن از کوهنوردان استان قزوین، ریزش بهمنهای متوالی محور شمشک _ دیزین در روز پنج شنبه 15 بهمن 1388 ، یکی دیگر از تلخترین و غمبارترین روزهای تاریخ کوهنوردی ایران را با مرگ 8 کوه نورد استان تهران رقم زد. انتشار گزارشی تقریبا کامل و لحظه به لحظه از جریان این حادثه توسط یکی از شاهدان و بازماندهگان به نام پرویز شجاعی پارسا در وبلاگ ایران سرزمین من ، موجب گردید بتوانیم تلاشی را در جهت نقد و بررسی عملکرد سرپرست برنامه " فرشاد خلیلی " به انجام برسانیم. تلاشی که هدف آن دست یابی به تجربیات و آموزههایی برای به حداقل رساندن این گونه وقایع و رویدادها در کوهنوردی کشورمان میباشد.
.
***
حادثهی روز پنج شنبه 15 بهمن 88 برای تیم اعزامی باشگاه دماوند بوده است. تیمی حدودا سی نفره از کارآموزان کوهنوردی و داوطلبان عضویت رسمی این تشکل که به سرپرستی و مربی گری فرشاد خلیلیو دو کمک مربی به نام های حسن بیرجندی وپیمان ثروت، همراه با دو مینی بوس برای اجرای کلاس آموزش غار برفی _ با پرداخت هزینهی هر نفر 250000 ریال _ عازم گردنه ی دیزین میشوند. بررسی اظهارات بازماندهگان و گزارش منتشر شدهی شجاعی پارسا نشان دهندهی زنجیرهای از اشتباهاتفرشاد خلیلی به عنوان سرپرست برنامه است که تیم کوهنوردان مبتدی و کارآموزان باشگاه دماوند را گام به گام به فاجعه نزدیک کرده است:
اشتباه اول
انتخاب گردنهی دیزین به عنوان منطقهای دوردست، مرتفع و دارای جاده ارتباطی فوقالعاده خطرناک در فصل زمستان، برای برگزاری کلاس آموزشی کوهنوردان مبتدی، انتخابی اشتباه بوده است. برای هر سه ویژهگی ذکر شده این منطقه نیز میتوان دلایلی را ذکر کرد. دوردست: که امکان و ظرفیت عملیات امدادی در مواقع لزوم را بسیار محدود و با مشکل روبرو میکند. مرتفع: که در فصل زمستان مترادف با سرمای شدیدتر و یخزدهگی است و بخصوص برای اجرای کلاس آموزش غار برفی بسیار بیمعناست...
"توسط مرحوم خلیلی، محل های کندن غار مشخص شد و همنوردان در گروه های 5 و یا 6 نفره مشغول به کندن غار برفی شدند. پس از اندک زمانی متوجه شدیم که مشغول کندن غار یخی هستیم نه برفی. چرا که لایه های پایینی برف کاملا" تبدیل به یخ شده بود و کندن آنها انرژی بسیار زیادی را میگرفت ولی ناامید نشدیم و کار را با شدت بیشتر ادامه میدادیم... از گزارش شجاعی پارسا " و خطرناک به لحاظ راه ارتباطی: با وضعیت محور شمشک به دیزین در فصل زمستان، اغلب کوه نوردان و اسکی بازان استان تهران آشنائی دارند. اولین محور کوهستانی است که با آغاز اولین بارش ها، خطرناک و غیر ایمن و یا مسدود بودن آن توسط اطلاعیه های پلیس راه اعلام میشود و اولین محور کوهستانی است که با آغاز اولین بارش های برف، خبر ریزش بهمن های سهمگین آن را بلافاصله در خبرها میشنویم.
.
اشتباه دوم
بیاعتنائی و عدم توجه فرشاد خلیلی به عنوان سرپرست برنامه به پیش بینیها و اعلام وضعیت جوی توسط سازمان هواشناسی و دیگر سایتهای معتبر، به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست. اطلاع و آگاهی دقیق از وضعیت آب و هوائی منطقه، یکی از همان قوانین، اصول و بنیانهاییست که در بالا به آن اشاره شد و در بسیاری از متون آموزشی به عنوان یکی از وظایف اساسی سرپرستان، تاکیدهای فراوانی برای آن وجود دارد:
"شرح وظایف سرپرست... حفظ ایمنی: مهمترین موضوع در برنامههای کوهنوردی، ایمنی اعضاست که از همان مرحلهی برنامهریزی باید در دستور کار قرار گیرد... چک لیست سازماندهی و راهبری گروه... پیش از برنامه: از پیش بینی وضع هوا و شرایط بارندگی ، ریزش بهمن و غیره آگاه شوید... طرح درس مربی گری درجه 3 کوه پیمائی ویژه مربی _ انتشارات فدراسیون"
"رهنمودهائی برای اجتناب از بهمن زدهگی به کوهنوردان و اسکیبازان: همیشه از توصیههای هواشناسی مطلع باشید و از آنها پیروی کنید... گاهنامه آموزش شماره 1 _ انتشارات باشگاه دماوند"
"قبل از بروز حادثه باید پیشبینی کرد:در صورتی که میتوان پیش بینی هوای بد را نمود... همچنین بلافاصله بعد از ریزش برف تازه، بهتر است از اجرای برنامه کوهستانی منصرف شد... جزوه بهمن شناسی _ انتشارات باشگاه دماوند "
.
اما حکایت تیم کارآموزان باشگاه دماوند به سرپرستی فرشاد خلیلی از گونهای دیگر است. نه فقط بهپیش بینی و اعلام وضعیت جوی توجه نمیشود: "دستور حرکت توسط مرحوم خلیلی که سرقدم بود صادر شد، من پشت سر او و دیگران پشت سر من به راه افتادیم. در طول مسیر با ایشان کمی هم صحبت شدم و اولین چیزی که گفتم در باره هوا و هواشناسی بود و ایشان گفت فکر نمیکردم هوا به این حد خراب باشد... از گزارش شجاعی پارسا " و در نتیجه لغو یا تغییر برنامه به موقعیتی مناسب تر صورت نمیگیرد بلکه در مواجهه رودرو با شرایط بحرانی منطقه نیز همچنان اصرار برای ادامهی برنامه وجود دارد. جالب است که شجاعی پارسا به عنوان یک کارآموز مبتدی میتواند تصمیم عاقلانهی بازگشت را تشخیص دهد اما فرشاد خلیلی نمیتواند:"... هر چه به گردنه دیزین نزدیکتر می شدیم وضعیت هوا به مراتب بدتر میشد...پس از اندک زمانی و در حدود ساعت 9 صبح، به غیر از خودروهای دو دیفرانسیل باقی خودروها با مشکل جدی مواجه شدند و خیلیها تصمیم عاقلانه گرفتند و به سمت تهران مراجعت کردند...
بالاخره مینی بوس ما هم در دو کیلومتری گردنه دیزین به دلیل حجم زیاد برف بر روی جاده و همینطور نامناسب بودن لاستیک هایش به مشکل خورد و پس از حدود یکساعت تلاش بی نتیجه، در نهایت، لودر راهداری به کمک ما شتافت و مینی بوس را از برف رها کرد و کمک کرد که به سمت تهران برگردد و ما پیاده به سمت گردنه دیزین راهی شدیم... از گزارش شجاعی پارسا "
نکته 1 :"راهداری محور شمشک _ دیزین را مسدود نکرده بود... علائم هشدار دهندهای در مسیر وجود نداشت... وضعیت و نظام مدیریت راه های کشور نابسامان است..." و دهها و دهها مسئلهی دیگر که همه ما بخوبی از آن آگاهی داریم، اما و آیا اینها می تواند پاسخ و توجیه مناسبی برای تصمیمات غلط و اصرارهای نابجای ما برای ادامه برنامه باشد؟ مگر نه آنکه ما به عنوان سازمان دهندهگان و سرپرستان برنامههای کوه بایستی پیش از و بیش از هر چیز دیگری تابع قوانین ، اصول و بنیانهای ورزش خود باشیم و از آن ها پیروی کنیم؟ اجرای برنامه و اعزام تیم از اساس اشتباه بوده است و این منطقی و پذیرفتنی نیست که حالا برای گریز از پاسخگوئی و طفره از قبول مسئولیت بگوئیم چرا مسیر را مسدود نکرده بودند و چرا... ضمن آنکه در عمل دیدهایم (سابقهی باشگاه دماوند) حتی با وجود مسدود بودن مسیر به دلیل شرایط طبیعی (حجم برف) باز هم اصرار برای اجرای برنامه وجود داشته است و ضمن آنکه در عمل دیدهایم که حتی با وجود مسدود اعلام کردن جاده: سه سال پیش تیمی از اعضای _ باز هم _ آزمایشی باشگاه دماوند به سرپرستی بهنام ناصحی و با کمک مهیار پورعبداله بعد از مواجه شدن با بسته بودن محور شمشک_ دیزین به دلیل خطر ریزش بهمن، حرکت پیادهی خود را به طرف گردنه دیزین ادامه می دهد که آنان نیز دچار حادثه بهمن میشوند و پیکر بیهوش جواد قارایی را از زیر برف ها بیرون میکشند و...( نقل: یکی از مربیان باشگاه دماوند )
نکته 2 :در سایتهای معتبری مانند snow-forecast پیش بینی و اعلام وضعیت جوی برای سه نوبت صبح، بعدازظهر و شب صورت میگیرد و لذا نمیتواند منطقی و پذیرفتنی باشد که به امید و احتمال بهبود اتفاقی(!) شرایط آب و هوائی عازم منطقه شویم. شاید در مورد تیمی زبده و برای اجرای صعودی دشوار و حرفهای _ و با آگاهی و قبول مسئولیت تمام مسائل و اتفاقات ممکن _ حتی با وجود اطلاع از وضعیت جوی نامناسب برای اجرای برنامه اقدام شود اما هیچ سازمانده و هیج سرپرستی حق و اجازه کوچک ترین ریسکی را برای اجرای یک کلاس آموزشی و کوهنوردان مبتدی شرکت کننده در آن ندارد.
.
اشتباه سوم
حدود 4 ساعت بعد از رسیدن تیم به گردنهی دیزین و تلاش برای برگزاری کلاس ، سرانجام فرشاد خلیلی تسلیم میشود و لغو کلاس آموزشی خود را اعلام میکند:
" ساعت 14بود که مرحوم خلیلی همه دوستان را جمع کرد و گفت بدلیل نامناسب بودن شرایط جوی و برف موجود در منطقه، جهت درست کردن غار برفی، برنامه را بایستی کنسل کنیم و به تهران مراجعت کنیم که با شنیدن این خبر همنوردان با صدای بلند اظهار خوشحالی کردند... از گزارش شجاعی پارسا "
در زمان استقرار تیم بروی گردنه، عکس های منتشر شده در وبلاگ ایران سرزمین من بخوبی نشان دهندهی وضعیت جوی منطقه و بارش سنگین برف است:
در چنین وضعیت جوی و با این میزان بارش سنگین برف تازه، تصمیم به راهپیمائی تیم پرجمعیت کارآموزان باشگاه دماوند در طول محور کوهستانی و ناامن دیزین _ شمشک و با آن سابقه ی آشنا در ریزش بهمن های متوالی، تصمیمی اشتباه و بسیار خطرناک از سوی فرشاد خلیلی بوده است.
بی توجهی او به بسیاری از مفاهیم و اصول علمی آموزشهای بهمن شناسی_که خودش اغلب مدرس آن برای کارآموزان بود _ براستی غیر قابل درک میباشد. در جزوههای آموزشی خود باشگاه دماوند و در بحثهای مربوط به بهمنشناسی میخوانیم:
" بعد از بارش برف تازه، احتمال ریزش بهمن افزایش مییابد... و در تحقیقات موسسه برف و بهمن شناسی سوئیس این نتایج بدست آمده است: همراه با باد، میزان بارش 40 تا 60 سانتی متر دارای درجه خطر 3 بوده و به معنای خطر زیاد در جادهها و راههای کوهستانی است..."
یا در کتاب " بهمن " از انتشارات دانشگاه تهران آمده است: "بدیهی است که در بین تمام عوامل شرکت کننده در تشکیل بهمنها، برف اصلیترین عامل میباشد. بارش برف تازه عامل شروع سقوط بیشترین بهمنها است. بیش از 80 درصد سقوط بهمنها در خلال یا بلافاصله پس از بارش برف اتفاق میافتد..."
و شاید فقط با چنین زمینهای از اطلاعات تئوریک و علمی بتوانیم میزان بسیار بالای خطر و ریسک را در تصمیم فرشاد خلیلی دریابیم و با آمیزهای از حیرت و شگفتی و دلهره به عکسهای راهپیمائی تیم پرجمعیت کوهنوردان مبتدی باشگاه دماوند در یکی از خطرناکترین محورهای کوهستانی ایران نگاه کنیم!
..
اشتباه چهارم
"ساعت 15:15 و پس از طی کردن حدود 3 کیلومتر از گردنه دیزین به سمت شمشک به تجمعی از خودروها رسیدیم که در حال انتظار بودند. وقتی کمی جلوتر رفتیم متوجه سقوط بهمن و مسدود شدن جاده شدیم و عوامل راهداری با یک دستگاه لودر در حال تمیز کردن جاده بودند. مرحوم خلیلی شروع کرد به نظاره کردن بهمن و صحبت کردن با راهداران... از گزارش شجاعی پارسا "
تیم در ادامهی راهپیمائی خطرناک خود در جاده به نقطهای میرسد که در اثر ریزش بهمنی تازه مسدود شده و... در اینجا فرشاد خلیلی بدترین و بزرگترین و در عین حال آخرین تصمیم اشتباه زندگی ورزشی خود را میگیرد: اصرار برای عبور از مخروط بهمنی!
شجاعی پارسا در گزارش خود میگوید:"حدود نیم ساعت در این مکان در زیر ریزش برف و باد ایستاده بودیم و منتظر بودیم..." میتوان عوامل مورد اشاره در گزارش او (ریزش برف و باد) را با میزان و حجم بارش صورت گرفته (نگاه کنید به عکس بالا و قطر برف در دو سوی جاده) در کنار یکدیگر قرار داد و عمق خطری که هر لحظه تجمع کوهنوردان را در حاشیهی خروجی بهمن تهدید میکند و همچنین جوهر نسنجیده و غیر مسئولانهی تصمیم و اصرار فرشاد خلیلی برای عبور از مخروط بهمن و از مقابل دهلیز یک بار تخلیه شده را با تمام وجود احساس کرد.
"باور کنید لرزهای به تنم افتاد و خوب که دقت کردم دیدم درسته، مرحوم خلیلی محلی را بالای بهمن شکافته و به آنسو رفته است. خیلی سریع به آقای بیرجندی علامت داد و اول یک گروه سه نفره شامل مرحوم علی اکبر ابراهیم پور، فرشید ابوالفتح زاده و مرحوم اکبر کشاورز و گروه دوم شامل پرویز شجاعی،حسین حیدری و خانم مینا رسولی به فرمان بیرجندی به آهستگی و احتیاط و البته با ترس و لرز عبور کردیم...از گزارش شجاعی پارسا"
به حجم برف و شیب دیواره مانندی که فرشاد خلیلی کارآموزان باشگاه دماوند را به عبور از آن دعوت کرده است در عکس بالا نگاه کنید. آیا قرار است فقط در اتاق های امن و زیر سقف های استوار شعار پای بندی به قوانین، اصول و بنیان های ورزش خود را بدهیم و آنگاه که زمان عمل فرا می رسد چنین غیرمسئولانه جمعیتی از شاگردان خود را به قلب فاجعه بکشانیم و زندگی و سرنوشت شان را در معرض بازی شانس و اتفاق"یا مرگ یا زندهگی" بگذاریم؟
گزارش شجاعی پارسا به روشنی گویای مخالفت مسئولان راهداری با تصمیم و اصرار فرشاد خلیلیبرای عبور از روی بهمن است: " وقتی به مرحوم خلیلی رسیدم این آخرین جمله ای بود که شنیدم : این راهدار ، نیم ساعته که وقتمون رو گرفت و گرنه تا حالا کلی راه رفته بودیم..." بهمنی سقوط کرده و نقطهای بحرانی را در محور شمشک _ دیزین بوجود آورده است. لودرها در قلب بحران به کار پاکسازی جاده مشغولند (که درست یا غلط آن موضوع بحث دیگری است) اسکیبازان و ردیفی طولانی از اتومبیلها در حاشیهی بحران در انتظار بسر میبرند اما کوهنوردان... نمی توانند صبر کنند! نمیتوانند مانند بقیه منتظر باز شدن جاده و اتمام فعالیت لودرها بمانند! و اصلا مشخص نیست که چرا؟ این همه ناشکیبائی و شتاب برای چه بوده است؟ برنامهی آنان که دو روزه بود و به لحاظ تدارکات شخصی و غذائی مشکلی نداشتند و... تیم کارآموزان باشگاه دماوند در تصمیمی اشتباه و مرگبار از سوی سرپرست و مربی خود، به قلب بحران می زند و دیگر... بروز فاجعه تعجبی ندارد! و پنج شنبهی سیاه کوهنوردی ایران به سادهگی در مقابل چشمان حیرت زدهی شاهدان شکل میگیرد و در آن روز فقط کوهنوردان کشته میشوند و فقطکوهنوردان کشته میشوند و فقط کوهنوردان کشته میشوند!! و بعد دیگر... هر چه هست تاسف است. تاسفی عمیق و تلخ و فراموش نشدنی!
.
نکته 1 _ ارزیابی فرشاد خلیلی از فرایند تعیین احتمال سقوط بهمنهای بعدی_ که به آن ارزیابی پایداری می گویند_ اشتباه بوده است. در حال حاضر تلاش میشود که فعالیت لودرها و مسئولان راهداری گناهکار اصلی در ریزش بهمنهای بعدی معرفی شوند. این احتمال ممکن است درست باشد یا نباشد. در صورت درست بودن، فقط بار مسئولیت را بر شانههای فرشاد خلیلی سنگینتر میکند و به تصمیم و اصرار اشتباه و مرگبار او نمود بیشتری میدهد. چرا که نتوانسته است درک و ارزیابی صحیحی از احتمال ریزشهای بعدی در نتیجه ارتعاش حاصل از فعالیت لودرها داشته باشد و تیم خود را با وجود فعالیت آنان به عبور از قلب خطر فراخوانده است و میتواند درست نباشد به دلیل فراهم بودن تمام زمینههای مساعد( باد، بارش سنگین برف تازه، شیب دامنه ها و...) برای سقوط بهمن های بعدی از بقیهی دهلیزهای اصلی و فرعی دیگر.
نکته 2 _ در تمام مباحث، کلاسها و جزوههای آموزشی بر ضرورت عبور از منطقهی خطر به صورت انفرادی و تکتک و یا حفظ فاصلهی ۵٠ متری تاکید شده است. پایه و اساس دستور فرشاد خلیلی برای عبور سه نفره مشخص نیست. ضمن آنکه مطابق عکسهای منتشر شده در وبلاگ شجاعی پارسا، حتی این دستور هم در انتهای تیم و از سوی کمک مربیان برنامه جدی گرفته نشده و عبور نفرات از منطقهی خطر( عکس زیر) با رعایت هیچ یک از نکات ایمنی صورت نمی گیرد.
نکته 3 _ باشگاه دماوند در جزوهی آموزشی بهمن شناسی خود آورده است:"در صورت فقدان بیل جهت برداشتن برف و یخ،کار جستوجوی قربانیان بهمن چندان موثر نیست و کار بیهودهای تلقی میشود" و شجاعی پارسا در گزارش خود مینویسد : "قبل از حرکت مرحوم خلیلی جهت سهولت در راهپیمایی ، گفتند نیازی به حمل بیلها که به تعداد 11 عدد در بین دوستان تقسیم شده بود نیست و آنها را در پشت وانت آقای علی غضنفری که خود را با وسیله شخصیاش به گردنه دیزین رسانده بود،گذاشتیم"
کوهنوردی هم مانند هر ورزش دیگری دارای قوانین، اصول و بنیانهای آموزشی خاص خود میباشد. قوانین ، اصول و بنیانهایی که امروزه _ و بیش از هر زمان دیگری_ با شاخههای مختلف علوم پیوند یافته و نقش حیاتی آن در انجام هر گونه فعالیت و برنامه موفق و ایمن در این ورزش ، واقعیتی غیر قابل انکار به شمار میرود. نگاهی گذرا به پارهای حوادث تراژیک و مرگبار در کوهنوردی ایران به روشنی گواه بیاعتنائی و عدم توجه جدی سازماندهندهگان و سرپرستان و شرکت کنندهگان در برنامههای کوه به این قوانین، اصول و بنیانهای علمی و آموزشی میباشد.
پینوشت کلاغها :
_اشتباهات و خطاهایی محرز و مشخص از سوی مرحوم فرشاد خلیلی به عنوان سرپرست برنامه ، نقشی موثر و تعیین کننده در بروز حادثهی تراژیک " دیزین 88 " داشته است . مجازات قضائی مجموعهی یک باشگاه ورزشی و مدیر عامل آن به دلیل اشتباهات سرپرست در حین برنامه و در صحنهی عمل به نظر عادلانه و منصفانه نیست !
صدور چنین حکمی علیه باشگاه دماوند و مدیرعامل سابق آن ، فقط میتواند نشان دهندهی ضعفها و کاستیهای قوانین قضایی در بررسی حوادث ورزشی باشد.
_ با توجه به پارهای اطلاعات و تجربیات حقوقی و قضائی ، در صورت تمایل مدیران باشگاه دماوند ، میتوانیم کمکهایی در قالب پیشنهاد و مشاوره برای اعتراض به حکم صادره ( فرجام خواهی: تنظیم دادخواست و تقاضای دادرسی فرجامی از طریق دادستانی کل کشور ) به آنان داشته باشیم.
علی عسگری
با سلام ضمن تشکر از گزارش جامعی که ارائه گردید.
بنده اعتقاد دارم که مدیر عامل وقت می توانست در آن زمان با توجه به وضعیت جوی و با توجه به تجربه خود کلاس را منحل نماید و از اجرای برنامه جلوگیری کند.
البته خدا را شکر که شاهدان زنده وجود دارند و مراتب را به طور دقیق بیان نموده اند. ولی باز در اجرای این حکم چندین پیامد در جامعه کوهنوردی داشته باشد.
نخست اینکه : سرپرستان برنامه با دقت و وسواس بیشتری در حفظ و ایمنی کوهنوردی و همنوردانشان تلاش کنند و طبق شعار و قانون کوهنوردی پیش برند که
ایمنی ایمنی ایمنی ...
دومین موضوع :
ممکن است خیلی از مدیران باشگاهها و گروهها دیگر از اجرای برنامه های کوهنوردی انصراف دهند و این مسئله ای است که بسیار جای بحث و تامل دارد.چرا که اجرای چنین حکمی سنگینی برای مدیرانی که بدون گرفتن هیچ حقوقی تنها برای رضای خدا و عشقشان به ورزش انسان ساز کوهنوردی تلاشهای شبانه روزی انجام میدهند بسیار تامل برانگیز است و جا دارد لااقل برای این حکم فکر دیگر اندیشید.
بهر حال این حکم بعد از سالها بیان شد ولی جا دارد خانوادهایی که عزیزانشان را از دست داده اند کمی هم بیاد بیاورند که این ورزش همیشه با خطر و حادثه توام بوده و هست و خود این کوهنردان و خانوادهایشان از این موضوع کاملا با خبر بوده اند. بهتر است در مورد اجرای حکم مدیر عامل سابق کمی اندیشه کنند و حتی المقدور از ایشان بگذرند. چرا که ایشان و خیلی از مدیرانی که برای ، گروهها و باشگاهها کار می کنند تنها برای عشق به این ورزش تلاش می کنند نه برای پول...
خود بنده سالیان در مجوعه ای که مدیریت می کردم تنها بخاطر همین موضوع از مدیریت و سرپرستی تیمی که برایش تلاش کرده بودم انصراف دادم و ترجیح دادم به عنوان یک کوهنورد در باشگاهی عضو باشم وحتی یک مورد را هم سرپرستی نکنم. حالا توجه کنید که مدیران با شنیدن این خبر تا کجا فکر خواهند کرد خدا داند...